با سلام خدمت دوستان خوبم امیدوارم هر جای ایران و جهان که هستی حالت عالی و پر از انرژی باشی.امروز میخواهم در مورد چند نکته مهم با شما صحبت کنم و از شما میخواهم به این موضوع دقت کنید. همچنین میخواهم در مورد کارمندان صحبت کنم. دوست من ساختار مغز همه انسان ها شبیه به هم است و همه انسانها به صورت یکسان از مغز خود استفاده میکنند.
کارمندان میتوانند مدیر شوند مگر اینکه شخصی نابغه نباشد. منظورم این است که اگر شما یک کارمند هم که باشی به اندازه یک مدیر از مغز خود استفاده میکنید و بر عکس اگر یک مدیر هم باشید به اندازه یک کارمند از مغز خود استفاده میکنید با این تفاوت که مدیران به ص ورت هدفمند از مغز خود استفاده میکنند و کارمندان به صورت بی هدف این کار را انجام میدهند. مدیران در یک دورهزمانی تمرکز خود را بر این موضوع متمرکز کرده اند که یک بیزینس را ایجاد و رشد دهند در حالی که کارمندان معمولا با مشکلات و حواشی درگیر هستند.
برخی از من میپرسند که چگونه توانستی در این سن کم به موفقیت برسی و من جواب میدهم زمانی که هم سن و سال های من دنبال تفریح و حاشیه بودند من تنها به موفقیت و کار فکر میکردم و به دنبال ان بودم و به همین دلیل این نتیجه را گرفتم و همه میتوانند این نتیجه را بگیرند و من بارها ای نموضوع را گفته ام. تنها کافی است تمرکز ذهن خود را بر این مسئله بگذارید.
من میگویم همه کارمندان میتوانند مدیر شوند چرا که به این موضوع اعتقاد دارم و در مورد آن مطالعه کرده ام. این جمله را بر اساس تجربیات و مطالعات خودم میگویم. در تعدادی از کتابها به اشتباه گفته شده است که برخی از اافراد باید کارمند باقی بمانند. از نظر من این جمله اشتباه است و همه کارمندان میتوانند تبدیل به مدیر شوند و در این بین فقط میزان سختی متفاوت است. بعضی ها ازنظر شخصیتی به یک مدیر نزدیک نیستند و باید این شخصیت را در خود بسازند. مدیر شدن برای این افراد یک مقدار سخت تر است و در طرف مقابل برخی ها ذاتاً مدیر به دنیا امده اند و این افراد اصلا اشتباهاً کارمند شده اند. پس تمام کارمندان میتوانند تبدیل به مدیر شوند و فقط مقدار سختی برای رسیدن به ان تفاوت دارد.
5 نکته طلایی برای مدیریت مالی زندگی کارمندی کارمند بودن
ممکن است از من بپرسید که اقای تیموری با این حرفی که شما میزنید خب همگی به مدیر تبدیل خواهند شد؟ در جواب باید بگویم که باور کن قرار نیست همه تبدیل به مدیر شوند. مگر چند درصد افراد این اموزشها را میبینند و دوست دارند که مدیر شوند. باور کنید خیلی از افراد کارمندی را پذیرفته اند و به همین دلیلی است که رشد نمیکنند و مدیر نمیشوند. این افراد تعداشان زیاد است.
من افراد را از نظر زمان و پول به سه دسته تقسیم میکنم. ۱% از انسانها زمان ۹۶% از انسان های دیگر را میگیرند و در مقابل پول ناچیزی پرداخت میکنند. ۳% انسانها زمانشان را صرف خودشان کرده و میتوانند پولی را به دست بیاورند. و ۹۶% انسانها زمان خود را در اختیار دیگران میگذارند و در مقابل ان پول ناچیزی درسافت میکنند. این ۹۶% کارگران و کارمندان هستند. به همین دلیلی است که بعضیها مازراتی دارند چرا که این افراد جزء کسانی بودند که اقدام و عمل کردند.
کارمندان کارمندی مدیر مدیر بودن مدیر شدن مدیر شدن کارمندان مدیریت
دوستان من کارمند بودم و زندگی کارمندان را دیده ام. یک روز زندگی انها را برای شما شرح میدهم و شما بگویید که ایا اشتباه میکنم و یا خیر. صبح ساعت ۵-۶ از خواب بیدار میشود و با احساس ناراحتی به آینه نگاه میکند که صبح شده است و باید به سر کار برود و بعد از ان با احساس نارحتی لباس خود را میپوشد. در خانه و یا مسیر صبحانه مختصری خواهد خورد و به سر کار میرود.
به اجبار کارها را انجام میدهد و شخصی که مدیر است به او دستورات مختلفی میدهد و این شخص در تمام طول روز منتظر پایان ساعات کارذ است چرا که از کار لذت نمیبرد. منتظر پایان ساعت کاری خود است که بتواند از ان محیط فرار کرده و به خانه خود برگردد. چند ساعت پای تلویزیون و شبکه های اجتماعی بنشیند تا خسته شود و بخوابد و فردا باز هم همین موضوع تکرار میشود. نوعی روزمرگی و تکرار که تنها اگر درامد خوبی داشته باشد میتواند پنجشنبه و جمعه وقتی را برای تفریح کم خرج خود در نظر بگیرد. من این موضوع را درک کرده ام.
اکثر کارمندان توانایی هایی که دارند خورد میشود چرا که انها دیده نمیشوند. چون در محیطی که کار میکنند هر چقد هم که انرژی بگذارند دیده نمیشوند. و به همین دلیلی پس از مدتی علاقه خود به کار کردن را نیز از دست میدهد. کافی است ۴ ماه حقوق این افراد پرداخت نشود و به تعویق بیافتد. در این صوت زندگی این افراد مختل میشود و مجبور هستند برای مثال ۵۰۰ هزار تومان از اطرافیان خود قرض کنند. شما در مورد این جملات قضاوت کنید که آیا درست میگویم و یا خیر.
میخواهم یک جمله طلایی برای شما بگویم. این جمله را به ذهن خود بسپارید. هر گاه دیدید پول یک ادم از خود یک آدم ارزش بیشتری دارد بدانید که ان آدم مهارت لازم را ندارد. خیلی از کارمندان قدیمی اینطوری هستند. توانسته اند خانه ای بخرند و مبلغی نیز به عنوان پس انداز در اختیار دارند. اما دیده میشود که این پول هیچ کمکی به انها نمیکند چرا که مهارت های لازم را ندارند. اینجا است که گفته میشود ارزش پول از خود شخص بیشتر است.
برای مثال زمانی که بخواهند بروند و در جایی شریک شوند ممکن است به انها گفته شود شما برای شراکت کافی است که پولت را بیاوری و لازم نیست خودت بیایی. دلیلی این موضوع هم این است که این افراد مهارت ها و توانایی های خوبی ندارند. بسیاری از کارمندان را دیده ام که در طی سالیان طولانی در محیط کاری خود تنها کارهای تکراری را انجام داده اند. و اگر این افراد بخواهند از این لاکی که برای خود ایجاد کرده اند بیرون بیاییند باید زحمت بیشتری بکشند.
من در چهار راه ولیعصر موسسه ای دارم و در وسط کوچه سازمان بازنشستگی قرار گرفته است. من رفتم با بازنشسته ها صحبت کردم از انها پرسیم از شرایط راضی هستید و آنها جواب منفی میدادند. از انها پرسیدم اگر به بیست سال قبل برگردی بازهم کارمند میشوی؟ باز هم جواب منفی میدادند و میگفتند که به دنبال کار دیگری میرفتند. اکثر بازنشسته ها این رویا را دارند که ای کاش ما یک خانه دیگر داشتیم و ان را اجاره میدادیم تا پول بیشتری میگرفتیم.
اکثر کارمندان دوست دارند درامدشان دوبرابر شود و جالب اینجاست که این خواسته در طی چند سال عملی میشود و تقریبا بعد از چند سال حقوق کارمندان دوبرابر میشود اما تغییری در زندگی آنها اتفاق نمی افتد و همیشه در حسرت دو برابر شدن مجدد حقوقشان هستند. من میگویم که بیایید برای خودتان کار کنید. اگر شما هم کارمند هستید با یک تصمیمگیری و یادگیری راه کارها و در نهایت تلاش میتوانید زندگی خود را عوض کنید و به یک مدیر و کارآفرین موفق تبدیل شوید که تعدادی کارمند دارید و دیگر دغدغه مالی نخواهید داشد.
چند راهکار را برای تبدیل شدن شما از یک کارمند به مدیر موفق را در ادامه توضیح میدهم. در ابتدا گفتم که هروقت دیدید ارزش پول یک شخص بیشتر از خود او است بدانید که آن شخص فاقد مهارت است. پس تا جایی که میتوانید در اقتصاد آزاد مهارت خود را افزایش دهید. برای مثال زمانی که ساعت کاری شما تمام میشود به جای اینکه پای تلویزیون و شبکه های اتماعی بنشینید بروید و در مورد کسب و کار های مختلف تحقیق کنید. بیزینس های مختلفی را مورد بررسی فزار بدهید و مطمعن باشید در بین تعداد زیاد بیزینسی که وجود دارد حداقل یکی از انها به درد شما خواهد خود و میتواند شما را به استقلال و فراوانی مالی برساند. پس سعی کنید اطلاعات خود را افزایش دهید.
همچنین باید ترس خود را کنار بگذارید من تعداد زیادی از کارمندان را دیده ام زمانی که میخواهد از محیط کارمندی خود خارج شوند دچار ترس زیادی میشوند انگار که قرار است در دیگ آب جوش بیافتند و عذاب زیادی بکشند. من نمیگویم که تبدیل شدن به مدیر سختی ندارد . و لی مطمعن باشید وضعیت شما از وضعیت کارمندی که در حال حاضر دارید بدتر نخواهد بود. سختی ها بعد از چند ماه به پایان خواهند رسید پس ترس خود را کنار بگذارید.
من گفتم که انسانها به سه دسته تقسیم میشوند: ۱% از انسانها زمان ۹۶% از انسان های دیگر را میگیرند و در مقابل پول ناچیزی پرداخت میکنند. ۳% انسانها زمانشان را صرف خودشان کرده و میتوانند پولی را به دست بیاورند. و ۹۶% انسانها زمان خود را در اختیار دیگران میگذارند و در مقابل ان پول نالچیزی درسافت میکنند. این ۹۶% کارگران و کارمندان هستند. اگر کارمند هستید در ابتدا باید تبدیل به افرادی شوید که جزء گروه ۳% هستند. یعنی افرادی که برای خودشان کار میکنند. این کار شاید کمی سخت باشد اما ارزشش را دارد و خیلی زیبا است. بعد از اینکه شما جزء گروه ۳% قرار گرفتید مرحله بعدی تبدیل شدن شما به افرادی است که در گروه ۱% قرار دارند.
دوستان من همیشه به شما گفتم که هوش مالی خود را افزایش دهید در این صورت است که راهکارها خیلی راحت تر برای شما عملی خواهند شد هوش مالی مانند عضلات بدن است. به کسانی که به باشگاه رفته اند و اندام انها توجه کنید، این افراد میتوانند مولتی میلیاردر شوند چرا که یاد گرفته اند بر روی عضلات خود کار کنند پس میتوانند یاد بگیرند که چطور روی هوش مالی خود نیز کار کنند و ان را تقویت کنند. شما روز اولی که به باشگاه میروید بدنتان درد میگیرد. و اذیت میشوید و روز اولی هم که بخواهید زندگی مالی خود را عوض کنید ممکن است به دلایلی مانند ندانستن راهکارها اذیت شوید. ولی با گذشت زمان و با مطالعه و تحقیق بیشتر و زمانی که اموزش میبینید قادر خواهید بود که فرصتها را پیدا کنید. پس رو عضلات هوش مالی خود کار کنید.
این نکته را بدانید که شما میتوانید از خیلی از میلیاردرها موفقتر شوید. شاید اصلا شما یک نابغه باشید که این اتفاق برای شما افتاده است و تبدیل به یک کارمند شده اید. هیچ کارگری را ندیدم زمانی که از شرایط کارمندی خود با علم و تحقیق خارج شده است شرایطش بدتر شده باشد. من برای ۱۰۰ هزار نفر تا به حال سخنرانی کردم و از همه انها پرسیدم که آیا کارمندی را دیده اید که با علم و تحقیق از شرایط کارمدی خود خارج شود و شرایطش بدتر شود؟ تا به حال هیچ کسجواب نداده و نگفته است که چنین موردی را دیده است.
اگر با علم کارمندی خود را رها کنید میتوانید زندگی خود را بسازید. مطمعن شما اگر کارمندی را رها کنید شرایط بدتری را تجربه نخواهید کرد چرا که شما در حال اموزش دیدن هستید. همین الان این مطلب را برای یکی از دوستان که خود که کارمند یا کارگر هستند و برای شخص دیگری کار میکنند بفرستید. همین مطلب شاید آنها را از کارمندان میتوانند مدیر شوند تبدیل کند.
شاد و پیروز و سربلند باشید.
کتاب پرواز با عقاب ها ، باید دست از خاک بازی با اُردک ها برداری. زندگی فرصتی غنیمتی برای رشد کردن و شکوفا شدنِ که نباید به بیهودگی و بی هدفی طی بشه، دوستان و افرادی که ما با اون ها ارتباط داریم، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین عوامل رشد یا عدم رشد ما محسوب میشن و این عامل زمانی بیشترین اثر رو در روند رشدی افراد میزاره که یک فرد در مسیر موفقیت قرار داره. زمانی که موفق شدن، بهترین شدن، ثروتمند شدن، در آرامش و آسایش بودن رو انتخاب می کنی، خیلی خیلی بیشتر از یک فرد عادی باید به این نکته توجه کنی. زمانی به درک این موضوع می رسیم که تصمیم گرفتیم در مسیر رسیدن به هدف با سرعت بیشتری قدم برداریم.
اگر کمی به گذشته و دستاوردهایی که به دست اُوردی توجه کنی، نتیجه میگیری که همراهی یک دوست یا همکار یا بهطورکلی یک شخص و ارتباط موثر با او باعث این اتفاق خوب بوده. روانشناسان معتقدن افراد بدون ارتباطات با مرده هیچ فرقی نمی کنن و این یعنی چقدر مهمه که با چه کسانی در ارتباط هستی و زمانت رو با چگونه افرادی می گذرونی؟ حالا فکر کن ببین:
خیلی مهمِ که با چه کسانی در ارتباط هستی، این افراد آیندهات رومی سازن. شاید خیلی شنیده باشیم که همنشینی با افراد بزرگ انسان رو بزرگ می کنه و باعث سعادتش میشه و بالعکس نشست و برخاست با افراد نامناسب نیز میتونه انسان رو به بیراهه یا تباهی بکشه. می خوام این موضوع رو عمیقاً درک کنی که دوستا و افرادی که باهاشون در ارتباط هستی تا چه اندازه می تونن روی روند زندگیت تأثیرگذار باشن. همچنین باید به این نکته هم توجه کنی که ارتباطات رکن اصلی موفقیت در عصر حاضرِ و برای کسب موفقیتهای بیشتر باید ارتباطات سازنده و مناسبی ایجاد کنی و روی ارتباطات ارزشمند سرمایهگذاری کنی.
شنیدی میگن: یه دست صدا نداره! این ضربالمثل رو زیاد شنیدی اما چقدر تو زندگی روزمره ازش استفاده میکنی؟ شما باید برای موفقیت و پیشرفتت همراهانی رو انتخاب کنی که می تونن کمکت کنن. در هر شغل و جایگاهی که هستی فرقی نمی کنه، شما میتوانی با ایجاد روابط مناسب، روند پیشرفت خودت رو سریعتر کنی.با مطالعه ی این کتاب به هر آنچه که باید از یک ارتباط درست و سازنده بدونی، دست پیدا می کنی و حتما در این مسیر سرعت رسیدن به اهدافت بیشتر و بیشتر میشه. پس با دقت و خط به خط کتاب پرواز با عقاب ها رو با جان و دل بخون و تمرین های ارائه شده رو با دقت انجام بده؛ یادت باشه موفقیت شانسی نیست، یک انتخابه! انتخاب یک مسیر درست و البته افراد درست و کارآمد. پس از همین ابتدا با بالا بردن آگاهی در این زمینه، موفقیت خودت رو تضمین کن.
مدیریت فروش به معنای مدیریت نحوه ی فروش محصولات یا خدمات یک شرکت می باشد. باید در نظر داشت فروش مثل یک بازی فوتبال است بین تیم های فروشنده و مشتریان که در انتها نتیجه بازی برد – برد می شود. بنابراین مدیریت فروش باید هم در جهت تامین نیاز های مشتریان و هم در تحقق اهداف سازمان برنامه ریزی کند.
مدیران فروش مهمترین نقش را در افزایش کسب و کار سازمان ایفا می کنند، زیرا اگر مدیریت فروش بتواند نقش خود را به درستی انجام دهد، محصولات در اختیار مشتریان قرار گرفته و در نتیجه موجب سود سازمان می گردد. هنگامی که از فروش صحبت به میان می آید محور فکری مردم حول فروش حجره ای و مغازه ها و بنگاه ها متمرکز می شود. در مدیریت فروش سنتی یک سری نیاز ها نه به صورت پیش بینی شده بلکه به صورت روتین خریداری می شد، یا اغلب پس از سفارش مشتری خریداری می شد و در اختیار مصرف کننده قرار می گرفت دنیای امروز دنیای تغییر و تحول است و تکنولوژی به سرعت رشد کرده و مردم به دنبال تامین هرچه سریعتر نیازهای خود هستند.
فردی که به عنوان مدیر فروش یک مجموعه ی حرفه ای انتخاب می شود باید دارای اعتماد به نفس بالا، برنامهریزی راهبردی، ذهنیت استراتژیک، ارتباط موثر با دیگران، فن بیان قوی، یادگیری، و یاددهی و بسیاری دیگر از مهارتهای تخصصی باشد.
مدیریت فروش باید بازار هدف را شناسایی کند و مطابق با نیاز بازار عمل نماید، مدیران فروش باید به طور دائم بازار را مورد بررسی قرار دهند تا بتوانند رفتار بازار را پیش بینی نمایند. سازمان های موفق از مدیریت فروش قوی برخوردار هستند که می توانند رفتار بازار را پیش بینی و یا حتی آن را در دست بگیرند.
محصولات باید با بالاترین کیفیت و با مناسب ترین قیمت در اختیار مصرف کنندگان قرار گیرند تا محصولات برای مشتریان به تقاضا تبدیل شده و موجب افزایش سهم بازار محصول گردد.
در ارائه محصول باید به نیاز های مشتریان توجه ویژه کرد زیرا مخاطبان اصلی ما آنان می باشند. با این کار مشتریان اطمینان پیدا می کنند محصولی که به آنها ارائه شده پاسخگوی نیاز آنان می باشد.
مشتری باید هنگام خرید محصول احساس امنیت نماید، و به این باور برسد که این خرید به نفع هر دو طرف معامله می باشد. باید بطور دقیق فواید محصول به مشتری توضیح داده شود که این محصول چه منفعتی برای وی خواهد داشت. باید در نظر داشته باشیم که در اینکار از اغراق و دروغ دوری کنیم. مشاوره نامناسب به مشتری موجب رشد منفی بازار ما خواهد شد و سازمان با مشکل جدی مواجه خواهد شد.
ارائه محصول مناسب و احترام به مشتری این دو اصل موجب خرید کالاهای دیگر شرکت از سوی مشتری می گردد.
مدیریت فروش باید در نظر داشته باشد که دنیای امروز دنیای استبدادی نیست. باید با انجام دوره های آموزشی برای تیم فروش به آنها بیاموزد که راهنمای مردم باشند. به آنها بیاموزند که فروش محصول یک امر تحمیلی نمی باشد و با توجه به افزایش شرکت ها اگر مصرف کننده احساس کند که کالای شما به آنها تحمیل شده و برای آنها سودی ندارد، مطمئنا به شرکتی دیگر روی خواهند آورد.
یکی از ویژگیهای برجسته مدیران فروش موفق داشتن اعتماد به نفس است. اگر مدیران فروش در این زمینه دچار تردید باشند نتیجه به دست آمده به شدت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. البته اعتماد به نفس کاذب و تکبر میتواند نتایج منفی زیادی به وجود بیاورد و حتی کل تیم فروش را تحت تاثیر قرار دهد. اما وجود اعتماد به نفس واقعی میتواند تا حد چشمگیری باعث بهبود نتایج و بهبود عملکرد تیم فروش شود.
یک مدیر فروش موفق دائماً در حال یادگیری در مورد شغل و کسب و کار خود است. آنها همواره به جزئیات توجه کرده و سعی میکنند دائما دانش خود را در زمینه شغلیشان افزایش دهند. برخی از مدیران فروش به اشتباه تصور میکنند که اطلاعاتشان کافی است ودیگر نیازی به یادگیری ندارند. اما در حین کار تفاوتهای و جزئیاتی به وجود می آید که نادیده گرفتن انها میتواند عملکرد مثبت کل تیم فروش را تحت تاثیر قرار دهد. توجه و یادگیری تمام جزئیات میتواند تاثیر زیادی در رسیدن به اهداف یک مدیر فروش داشته باشد.
طی فعالیت های روزانه هر کسب و کاری ممکن است پرسشهایی به وجود بیاید پس مدیران فروش موفق همیشه در دسترس قرار دارند. مدیران فروش موفق هیچگاه خود را با موارد غیرضروری مشغول نکرده و همیشه در دسترس تیم فروش خود قرار دارند. مدیران فروش موفق همواره سعی میکنند با تیم فروش خود ارتباطی قوی داشته باشند.
یکی از کارهایی که مدیران فروش موفق انجام میدهند برگزاری منظم دوره های اموزشی مدیریت فروش است. آنها با برگزاری این دوره ها ارتباط موثری را با اعضای تیم فروش خود برقرار میکنند. عدم در دسترس بودن میتواند باعث ناتوانی در دریافت پرسشها و ارائه پاسخ مناسب برای انها شود چنین نقصی میتواند حتی در کوتاه مدت فعالیتهای کسب و کار را تحت تاثیر قرار دهد و حتی ممکن است صدمات جبران ناپذیری را به موفقیت یک کسب و کار وارد کند.
یک مدیر فروش موفق زمانی که این مسئولیت را بر عهده میگیرد در کوتاه ترین زمان اقدام برای در نظر گرفتن یک برنامه ریزی دقیق و مناسب را اغاز میکند. مدیران فروش موفق درباره نیازهای موجود برای موفقیت کسب و کار و همچنین چگونگی رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده تصمیم میگردند و اقدامات مورد نیاز را مشخص میکنند. مدیران فروش موفق برای تیم فروش خود اهدافی را تعیین میکنند البته اهدافی که تحقق آنها امکانپذیر باشند.
اهداف و انتظارات غیر واقعی در زمان کوتاهی میتواند باعث به وجود امدن یاس و ناراحتی در تیم فروش شود. اما زمانی که اهداف و برنامه ریزیها به صورت واقع بینانه انجام شود و تحقق یابند این موضوع میتواند باعث افزایش اعتماد به نفس در کل تیم فروش شود. زمانی که یک مدیر فروش بتواند باعث افزایش اعتماد به نفس در کل تیم فروش شود در واقع انها را برای رسیدن به اهداف بزرگتر آماده کرده است.
مدیران موفق به افراد تیم فروش خود می اموزند که چه انتظاراتی از انها دارند. نحوه برخورد این مدیران با تیم خود به گونه ای است که انها احساس ارامش دو طرفه ای دارند و در صورت بروز هر مشکل یا نقصی تیم فروش به راحتی ان را با مدیر در میان میگذارد. ایجاد این ارتباط میتواند باعث رسیدگی به مشکلات به وجود امده در کوتاهترین زمان شود. تیم فروش باید بتواند بدون هیچ ترس و مشکلی مشکلات پیش امده را با مدیر فروش در میان بگذارد در غیر این صورت ممکن است مشکلات مهمی پنهان شوند و به مرحله ای برسند که کنترل انها از دسترس خارج شود. مدیران فروش تلاش میکنند تا رابطه ای صمیمی با اعضای تیم فرو شخود برقرار کنند. البته وجود این رابطه صمیمی باعث نخواهد شد که آنها از اتخاذ تصمیمات ضروری د رمواقع لازم چشم پوشی کنند.
فروش مدیریت مدیریت فروش وظایف مدیریت فروش
ایجاد طرح ها و ایده هایی خارج از عرف و عادت، ایده های نو موجب می شود ما سهم زیادی از بازار را برای خود داشته باشیم.
استفاده از ابزارهای به روز و کارآمد،موجب تحصیل در امر تولید، تولید کالای با کیفیت و تامین نیاز مشتریان در حداقل زمان ممکن می گردد
توانایی اداره کردن تیم فروش برای رسیدن به اهداف شرکت
مدیران فروش باید به طور مداوم با مدیریت بازاریابی در ارتباط باشد و به طور پیوسته اطلاعات مربوط به فروش را ارائه دهد تا بتوان به صورت دقیق تصمیم گیری هایی در ارتباط با فروش و بازاریابی محصول گرفته شود. هرچقدر تیم فروش حرفه ای تری داشته باشیم ، درنتیجه سهم بازار بیشتر و سود بیشتری خواهیم داشت، هر چقدر تیم فروش موفق تر باشد برند سازمان معتبر تر شده که این امر موجب می شود سازمان به اهدافش نزدیکتر گردد.
مدیریت مالی ۲ وظیفه مشخص دارد: مدیریت مالی یعنی استفاده از مفاهیم و اصول اقتصادی به منظور حل مسائل اقتصادی. هدف از مدیریت مالی مجموعه وظایف و مسئولیت هایی است که باعث می شود ثروت سهامداران به حداکثر برسد. مدیریت مالی در واقع همان اقتصاد کاربردی است. مدیریت مالی قوی موجب می شود کسب درآمد سازمان به حداکثر برسد.
مدیریت مالی باید توجه داشته باشد که در چه مصارفی باید سرمایه گذاری کند و چگونه منابع لازم برای این دارایی ها را تامین می کند. مدیر مالی می بایست با بررسی دقیق درآمد و دارایی های شرکت و همچنین دریافت گزارشات دوره ای تمامی بخش های سازمان بودجه لازم برای سرمایه گذاری های شرکت که موجب رشد سازمان می گردد را فراهم آورد.
مدیریت مالی، مدیریت بر منابع و مصارف شرکت است. مدیران مالی به دنبال افزایش سود شرکت (در کوتاه مدت) و افزایش ثروت سهامداران (در بلند مدت) می باشند. مدیران مالی همچنین مسئول سلامت مالی سازمان هستند. آنها گزارشات مالی را تهیه، فعالیت های سرمایه گذاری را هدایت، استراتژی ها را توسعه داده و برای رسیدن به اهداف مالی بلند مدت سازمان برنامه ریزی می کنند.
نقش مدیر مالی با توجه به پیشرفت های تکنولوژیکی و نرم افزاری در حال تغییر است. در گذشته وظیفه اصلی مدیر مالی نظارت بر مسایل مالی سازمان بوده است ولی حالا بیشتر به تحلیل داده ها و دادن مشاوره به مدیران عالی برای حداکثر سازی سود و افزایش ثروت سهامداران می پردازند.
مدیر مالی اغلب به صورت تیمی کارکرده و به مدیران عالی شرکت یا سازمان مشاوره می دهد و وظایفی که مختص آن سازمان یا صنعت است را انجام می دهد. برای مثال مدیران مالی دولتی باید در ثبت، کنترل و تخصیص بودجه متخصص باشند و مدیر مالی شاغل در بخش صنعت باید نحوه محاسبه و گزارش دهی بهای تمام شده کالا و محصولات تولیدی را به طور کامل بداند. علاوه بر این مدیران مالی باید با قوانین خاص مالیاتی که بر صنعت سازمان آنها موثر است، آشنا باشند. آنها با مدیران ارشد و واحدهای مالی و حسابداری ارتباط نزدیک دارند. مدیران مالی اکثرا به صورت تمام وقت کار می کنند و حجم کار آنها زیاد است.
اصول هدفگذاری؛ تحصیلات تحصیلات خوب
مهارت ارتباطی: یکی از مهمترین توانایی هایی که برای موفقیت یک مدیر مالی مورد نیاز است توانایی ایجاد ارتباط موثر با سایر مدیران شرکت و سازمانهای قانونی مانند بیمه، مالیت و شرکت های حسابرسی است. مدیران مالی به صورت منظم به این ارتباط نیاز دارند.
دقت به جزئیات: مدیران مالی به صورت روزمره با اعداد و ارقام ریز و درشتی سر و کار دارند و همچنین نقش مهم کنترلی و نظارتی را نیز در شرکت به عهده گرفته اند. پس در نتیجه یکی از توانایی هایی که هر مدیر مالی به ان نیاز دارد توانایی دقت به جزئیات است.
مهارتهای تحلیل و حل مشکلات: هدف نهایی هر شرکت و تجارتی کسب سود بیشتر است و سود نیز از جنس پول است پس در نتیجه پیچیده ترین مسائل شرکتها به طور معمول در حوزه مالی و سرمایه گذاری میباشد. مدیر مالی باید بتواند در مراحل مختلف اقدام به شناسایی و حل موانع و مشکلات موجود با استفاده از کمک سایر مدیران کند.
مهارت سازماندهی: داشتن مهارت های سازماندهی به منظور مدیریت، کنترل و سازماندهی مناسب کارکنان بخش مالی و همچنین توان ارائه گزارشات ساختار یافته و هدفمند به مدیریت ارشد بسیار ضروری است. نمیتوان یک مدیر مالی موفق را بدون وجود توانایی سازماندهی مجسم کرد.
تحصیلات خوب و پولساز رشته مدیریت مالی مالی مدیریت مدیریت مالی
فناوری اطلاعات و نرم افزارهای مربوط به این رشته نقش مهمی در ثبت و گزارش دهی اطلاعات مالی دارند. و به همین دلیل است که امروزه مدیران مالی نمیتوانند بدون اگاهی و تسلط در این زمینه وظایف خود را به خوبی انجام دهند.
شرکتها و سازمانهای مختلفی به مدیران مالی نیاز دارند و آنها را استخدام میکنند. بانک ها، شرکتهای بیمه، سازمان های دولتی و خصوصی از مواردی هستند که مدیران مالی در انجا مشغول به کار میشوند. تقریبا میتوان گفت تمامی شرکتهای متوسط و بزرگ به منظور رشد و بقاء خود و همچنین افزایش سود و افزایش دارایی های خود به مدیران مالی نیاز دارند
مدیریت مالی چیست مهارت های ریاضی مهارت های ریاضی و فناوری
به طور کلی هدف مدیران مالی به دنبال تهیه، تخصیص و کنترل منابع مالی مربوطه هستند. آنها تلاش میکنند تا از عرضه کافی و منظم منابع مالی اطمینان حاصل کنند. همچنین مدیران مالی سعی میکنند که از بازده مناسب به سهامداران نیز مطمعن شوند. این فاکتور بستگی به ظرفیت درامد، قیمت سهام بزار و گسترش سهامداران دارد. همچنین مدیران مالی به دنبال این هدف مهم هستند که بودجه مربوطه به صورت مطلوبی مورد استفاده قرار بگیرد. یکی از مهمترین اهداف مدیران مالی اطمینان از امنیت سرمایه گذاری است.
منابع مالی باید در معاملاتی با ظریب امنیتی بالا سرمایه گذاری شوند چرا که در نهایت توجه به این بخش باعث نرخ مطلوب بازگشت سرمایه خواهد شد. مدیران مالی به دنبال برنامه ریزی برای یک ساختار درست سرمایه هستند. ترکیبی عادلانه و درست از سرمایه لازم است که در نهایت باعث برقراری تعادل بین بدهی و سرمایه خواهد شد. مدیران مالی نقش مهمی در دستیابی به اهداف یک سازمان بازی میکنند.
نقش مدیریت مالی نقش مدیریت مالی خوب هدف وظایف مدیران مالی
رشته مدیریت مالی تا قبل از سال ۱۳۸۱تنها به عنوان یکی از گرایشهای مدیریت بازرگانی محسوب می شد ولی به لحاظ اهمیت جریانهای مالی سازمانها و تاثیر این جریانها بر روی موفقیت و سود آوری سازمانها و مباحث جدید سرمایه گذاری و غیره از سال ۱۳۸۱ به صورت یکی از رشته های کارشناسی ارشد مدیریت با عنوان «رشته مدیریت مالی» درآمد. همچنین از سال ۱۳۹۲ رشته جدیدی با عنوان «مالی» ایجاد گردید که شامل گرایشهای مختلفی نیز می شد. در طی سالهای گذشته گرایش مالی به عنوان گرایشی از رشته های مدیریت بازرگانی، دولتی و صنعتی نیز ارائه شده است که با «رشته مدیریت مالی» و «رشته مالی» متفاوت می باشد.
مهمترین وظیفه مدیریت مالی تصمیم گیری درباره سرمایه گذاری می باشد، زیرا در این چارچوب باید هم اهداف مشتریان و هم اهداف مالکین را تامین کند. سرمایه گذاری غلط نه تنها موجب از دست رفتن سرمایه سازمان می شود، بلکه اعتبار سازمان و همچنین ارزش سهام سازمان را پایین می آورد.
۱ نظارت بر فعالیت حسابداری طرح های طولانی مدت شرکت و حفظ اسناد و مدارک مالی شرکت
۲ نظارت بر اسناد و اوراق بهادر و حسابهای بانکی شرکت و جابجایی به موقع حساب
۳ نظارت بر تهیه و تنظیم بودجه و کنترل هزینه های جاری شرکت
۴ تامین اعتبارات و وجوه لازم برای سرمایه گذاری شرکت در طرح های بلند مدت
به طور کلی مدیریت مالی می کوشد هدف های شرکت را به نحوی خاص مطرح کند که در این راه از ابزارها و روش های تجزیه و تحلیل داده ها، کامپیوتر، حسابداری مالی کمک می گیرد. وقتی سازمان از یک نظام مالی منسجم برخوردار باشد، سازمان تمرکز لازم را بدست آورده و همه افراد در یک محیط ایمن به کار خود ادامه دهند که این امر موجب رشد و خلق ایده های نو در سازمان می گردد.
تاریخچه مدیریت مالی طی به دو دهه ۱۸۹۰ و ۱۹۰۰، که چندین شرکت بزرگ آمریکایی در هم ادغام شدند بر می گردد؛ بهدنبال این ادغامها، ۷۸ شرکت به وجود آمدند که نیمی از کل تولید صنعتی ایالات متحده را در دست گرفتند. ادغام های ذکرشده، نیازمند سرمایه هنگفتی بود؛ که به دنبال آن، مدیریت ساختار سرمایه، یکی از وظایف مهم «مدیریت مالی» شد. از آن زمان، تاکنون مسئولیت ها و وظایف مدیران مالی همواره دچار تغییر و تحول بوده و تردیدی نیست که در آینده نیز شاهد پیشرفت بیشتری خواهد بود.
آندریاس و توماس استرونگمان برادران دوقلو با مهارت های مکمل در مدیریت و پزشکی
سرگذشت ثروتمندترین افراد جهان آندریاس و توماس استرونگمان(Andreas & Thomas Strungmann) برادران دوقلوی میلیاردر آلمانی هستند که هر کدام با ثروت ۸/۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ به طور جداگانه از سوی مجله فوربز در رده دویست و سی و هفتم ثروتمندان جهان قرار گرفتند.
این دو برادرکه میلیاردرهایی خودساخته هستند ثروت خود را از صنعت داروهای ژنریک به دست آوردهاند. آنها شرکت هکسال را در سال ۱۹۸۶ تاسیس کردند. آندریاس و توماس استرونگمان که از برجسته ترین ثروتمندان جهان هستند هر دو در سال ۱۹۵۰ در آلمان متولد شدند. پدر این دو برادر دوقلو، ارنست استرونگمان، تا سال ۱۹۷۹ شرکت خانوادگی دارویی دوراشیمی را اداره میکرد. اما از آن سال از پسرانش خواست که کسب و کارش را اداره کنند.
توماس استرونگمان در سال ۱۹۷۷ از دانشگاه اوگسبورگ با مدرک DBA ( دکترای مدیریت کسب و کار ) فارغالتحصیل شده بود. او برای کار به عنوان مدیر محصول به شرینگ – پلوگ در لوکرن رفت و در سال ۱۹۷۸ به شعبه این شرکت در نیوجرسی منتقل شد. توماس در سال ۱۹۷۹ به آلمان برگشت و مدیر ارشد اجرایی دوراشیمیشد.
اعتماد به نفس اعتماد به نفس و شروع کسب و کار
آندریاس نیز در همین دوره در رشته پزشکی تحصیل کرده و به آفریقای جنوبی رفته بود تا به عنوان یک پزشک مشغول به کار شود. او در این کشور نیاز فوری به داروهای با قیمت مناسب را با چشم خود دیده بود. دولت آلمان تا اواسط دهه ۱۹۸۰ به شکلی فعالانه جایگزینی داروهای ژنریک با داروهای برند دار را تشویق کرده بود تا بتواند قیمتهای در حال افزایش بخش بهداشت را کنترل کند. برادران استرونگمان نیز به سرعت متوجه این فرصت شدند و تصمیم گرفتند با ترکیب مهارتهای مدیریتی یکی از برادران و مهارتهای پزشکی دیگری، کار کنند تا از این فرصت بیشترین بهره را ببرند.
برادران استرونگمان بیندیشید و ثروتمند شوید توماس ثروتمندان جهان
به همین منظور، آندریاس در سال ۱۹۸۶ کار خود در آفریقایجنوبی را رها کرد تا به برادرش توماس بپیوندد تا به همراه هم شرکت هکسال را تاسیس کنند. البته آنها برای تاسیس این شرکت ابتدا شرکت خانوادگی دوراشیمیرا فروختند. آنها در خانه خود در تگرنسی در منطقه باواریای آلمان، کارگاهی راهاندازی کردند تا در آن به تولید داروهای ژنریک ارزان قیمت بپردازند. به این شکل شرکت هکسال شیمیبا تولید ۵ دارو و تنها ۲۲ کارمند کار خود را شروع کرد.
چه عاملی موجب ثروتمند شدن افراد می شود فعالیت های برادران استرونگمان
برادران استرونگمان میلیاردرهای خودساخته به جای کپی کردن فرمول داروهای موجود، پتانسیل بازار را برای توسعه فرمولهای جدید شناسایی کردند. به این شکل هکسال توانست به موفقیت سریع و چشمگیری دست یابد و درآمد آن در سال ۱۹۸۸ به ۲۸ میلیون یورو رسید. در واقع تعهد هکسال به تحقیق و توسعه و تمایل آن به سرمایهگذاری مجدد سودها، در شرکت نقش مهمیرا در موفقیت شرکت بازی کرد.
نام هکسال شیمیدر سال ۱۹۹۵ به شرکت هکسال تغییر یافت. این شرکت همچنین در سال ۲۰۰۰ شرکت آزمایشگاههای ایان در آمریکا را خرید. برادران استرونگمان در نهایت موفق شدند شرکت خود را تبدیل به دومین شرکت بزرگ تولیدکننده داروهای ژنریک در جهان کنند. آندریاس و توماس استرونگمان در سال ۲۰۰۵ هکسال و ۷/۶۷ درصد سهام خود از آزمایشگاههای ایان را به شرکت سوئیسی نوارتیس به قیمت ۵/۷ میلیارد دلار فروختند که ساندوس را تبدیل به بزرگترین شرکت داروهای ژنریک جهان کرد.
موفقیت بزرگ میلیاردرهای خودساخته هوش مالی
برادران استرونگمان میلیاردرهای خودساخته در حال حاضر شرکت سرمایهگذاری سانتو را که در بخش بیوتک آلمان سرمایهگذاری میکند اداره میکنند. این مجموعه شرکت به ویژه شامل شرکتهایی میشود که در تحقیقات روی سرطان فعال هستند. این دو برادر همچنین یک مرکز تحقیقات عصبشناسی را به احترام پدرشان با نام ارنست استرونگمان در فرانکفورت تاسیس کردند. شرکت برادران استرونگمان همچنین اخیرا در انرژی خورشیدی نیز سرمایهگذاری کرده است. آنها در سال ۲۰۰۹ بخشی از سهام شرکت «کانرژی» یک شرکت متخصص در انرژیهای خورشیدی در آلمان را خریدند.
آندریاس استرونگمان در سن ۵۶ سالگی یک جایگاه مدیریت اجرایی در ساندوز، یکی از بخشهای شرکت نوارتیس را بر عهده گرفته است. گفته میشود آندریاس به قایقرانی، گلف و اسکی علاقه دارد. گفته میشود توماس کلکسیون دار آثار هنر مدرن و همچنین ساعتهای سوئیسی است.
توماس فردی متواضع است و گفته میشود ناهار خود را در کافه تریای کارکنان صرف میکند. برادران استرونگمان به عنوان مذاکره کنندگانی صریح و خشک که به سرعت تصمیم میگیرند و برادرانی صمیمی شهرت دارند. گفته میشود آنها برای کارکنان شان افرادی دوست داشتنی هستند و به آنها آزادی عمل زیادی در انجام کارها میدهند.
این دوبرادر با تمرکز ذهن بر نیاز آن جامعه و با برسی نیاز آن منطقه تصمیم به اقدام گرفتند و کسب و کار را شروع کردند آنها روی هدف خود مصمم بودند و تمام کاری که می توانستند را انجام دادند تا به هدف خود برسند. هدف آنها در این کار رفع نیاز جامعه بوده و آن نیاز هزینه های پایین تر دارو نیز بوده است.