در این مقاله با باورها و هوش مالی آقای عصار زاده آشنا می شوید.اینکه چه تصمیماتی در شرایط مختلف داشته و انتخاب های او چه تاثیری در زندگی اش گذاشت.
محمد عصار زاده گان در سال ۱۳۲۸ در خانواده ای مذهبی و در شهر اصفهان به دنیا آمد. خانواده ی عصار زاده با پیشینه ای بیش از یک قرن، در فرآیند تولید آرد کشور مشغول به کار هستند. آقا محمد نیز از همان کودکی در کنار پدر شغل خانوادگی و اجدادی را آغاز کرد. چهارده سال بیشتر نداشت که فعالیت های بازرگانی پدر ، مانند: امور بانکی و مراوده با مشتریان را بر عهده گرفته بود. با وجود اینکه در مدرسه جزء شاگردان خوب محسوب می شد، کار کردن را بیشتر دوست داشت.
در همان دوران سوالی از خود پرسید؛ اگر من درسم را ادامه بدهم چه درآمدی در آینده خواهم داشت و اگر کار بکنم چه درآمدی ؟ در این راستا کار کردن را انتخاب کرد، اما در کنار کار کردن به درس خواندن نیز ادامه داد.
تا هجده سالگی همچنان در کارخانه پدر کار می کرد، به تازگی ازدواج کرده بود و شرایط خوبی را می گذراند، ماشین آریا در آن زمان جزء بهترین اتومبیل ها بود که او داشت. همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه روزی پدر به او می گوید:
“اگر مردی یکم از این پولی که خرج خوش گذرانی می کنی، خودت بدست بیار.”
دلیل شنیدن این حرف را از پدر نمی دانست، چون هم خوب کار می کرد و هم بسیار زحمت می کشید. این شد که تصمیم گرفت خودش روی پای خودش بایستد و برای خودش کار کند. وقتی این تصمیم را گرفت فقط ۵ تومان در جیبش داشت. اولین قدمی که برداشت خرید یک ژیان قسطی بود، او تصمیم گرفته بود به همراه همسرش به تهران کوچ کند اما در مسیر مشکلی پیش آمد که مجبور به بازگشت به اصفهان شدند.
او تا به آن زمان دارای شرایط رفاهی خیلی خوبی بود اما حالا با این تصمیم باید اتاقی ۱۲ متری را به خانه ی ۱۵۰۰ متری ترجیح می داد، آن هم اتاقی اجاره ای که ماهی ۱۵۰ تومان اجاره بهایش بود و او فقط ۲۰۰ تومان کسب درآمد داشت.
برای شروع کار به عنوان فروشنده در فروشگاه لوازم خانگی مشغول به کار شد. هزینه حمل و نصب یخچال هایی که خریداری می شد، درآمد مضاعفی بر درآمدش بود اما کافی نبود. بعد از فروشگاه با تاکسی یکی از دوستانش مسافر کشی می کرد. از ساعت هفت شب تا یک بعد از نیمه شب کار می کرد، تا اذان صبح می خوابید و بعد از نماز تا ساعت هفت صبح نیز مشغول مسافرکشی می شد، بعد تاکسی را تحویل می داد و به سراغ کار فروشگاه می رفت. با همان درآمد شبانه توانست دوباره یک ماشین آریا بخرد و با یک راننده قرار داد بست تا از ساعت شش صبح تا شش غروب با آن کار کند ۱۲۰۰ تومان بابت این قرارداد از او می گرفت، بعد از اتمام کار فروشگاه و تحویل ماشین از راننده خودش با ماشین کار می کرد.
از نظر او برای عالی بودن باید همه فن حریف بود؛ در همین راستا به دلیل اینکه در دروس ریاضی و حسابداری قوی بود تصمیم گرفت در کلاس های ماشین نویسی و امور بانکی شرکت کند و مهارت های کاربردی بیشتری را کسب کند.در کنار تمام این کارها آموزش رانندگی را هم انجام می داد؛ با همین روند توانست ماشین دیگری بخرد و درآمد خودش را دوبرابر کند یعنی ۲۴۰۰ تومان.
روزها سخت می گذشت اما او فقط به فکر برنده شدن بود. اوضاعش کم کم خوب شده بود و با پس اندازی که کرده بود خانه ای خرید و در آن مستقر شد.صادقانه کار می کرد و همین باعث شده بود بسیاری از مجموعه ها از او درخواست همکاری کنند. یکی از مجموعه هایی که از او برای همکاری دعوت شد، مجتمع کشت و صنعت زنده یاد دُرفشان بود.
در آن زمان با ایدهای نو و خلاقیتی جالب که شاید امروزه زیاد قابل توجه نباشد. تمام مایحتاج مردم را از قبیل گوشت، مرغ، حبوبات و.. را به صورت بسته بندی آماده و به مردم عرضه می کرد. سخت کار می کرد به طوریکه میانگین فعالیتش در طول شبانه روز به ۲۱ ساعت نیز می رسید.
هر شب ساعات زیادی را به این فکر می کرد که چطور می تواند سرویس بهتر و بیشتری به مردم بدهد، ایده های جالب و کاربردی خوبی هم به ذهنش می رسید. یکی دیگر از ایده هایی که به ذهنش رسیده بود این بود که بن تخفیف و بن خرید تهیه کند و همچنین پرداخت صورت حساب آخر ماه صورت بگیرد. بن ها را در اختیار رئیسان بانک ها قرار داد و از استقبال خوبی هم روبرو شد. برای تبلیغات ارزش زیادی قائل بود و تمام تلاش خود را می کرد تا به روز باشد و اطلاعات مورد نیاز را بدست بیاورد.
با نزدیک شدن به روزهای پیروزی انقلاب تحولات بسیاری در اقتصاد کشور پدید آمد که یکی از تغییرات پیش آمده ، تعطیلی فروشگاه های زنجیره ای بود. او که نمی توانست بیکار بماند، فکری کرد. از آنجایی که عاشق فضای سبز و آبادانی بود، تصمیم گرفت باغ و مزرعه ای احداث کند ؛ در همین راستا زمینی به مساحت ۹ هزار متر مربع به قیمت ۱۳۰ تومان از پدرش خرید زمین فعلی کارخانه ی جرعه .
در بیست و هفت سالگی تصمیم گرفت یک کارخانه ی مدرن تولید آرد بنا کند. حوالی سال ۵۸ بود. زمانی که تقریبا اغلب کارخانه ها تعطیل شده بودند. اطرافیان مخالفت می کردند اما او تصمیم گرفته بود و باید پیروز می شد.
آقای محمد عصار زاده گان بنیانگذار صنایع غذایی جرعه
از هیچ تلاشی برای راه اندازی کارخانه دریغ نمی کرد، بعد از دو سال تلاش شبانه روزی، اواخر سال ۶۲ تولید آرد جرعه را آغاز کرد. برای اینکه بتواند با شرایط روز ، پیشرفت کند نیاز به تکنولوژی داشت، اما با شرایط موجود، سرمایه ای برای این کار نداشت. موضوع را با بستگانی که وضع مالی خوبی داشتند در میان گذاشت ؛ سه دانگ کارخانه را به نامشان زد و قرار شد مبلغی سرمایه از این طریق دریافت کند. کمی گذشت و نه تنها مبلغی از آن ها بدستش نرسید بلکه در نهایت بی انصافی و تعجب تمام سهم کارخانه را از او خواستند.
اسرار باورهای ثروت ساز اسرار میلیاردر شدن بنیانگذار صنایع غذایی جرعه
همین شد که در کل از این تصمیم منصرف شد و به فکر دیگری افتاد. دامداری را خوب از پدر یاد گرفته بود و تصمیم گرفت آرام آرام کارها را خودش پیش ببرد. چون خودش از هیچ به آنجا رسیده بود حواسش به کارگران کارخانه بود و سعی می کرد بهترین برخورد را با آن ها داشته باشد. همین نوع برخورد او با زیردستان که اصلا آنها را زیر دست خطاب نمی کرد، باعث رونق کارش شد و روز به روز شرایط بهتری را تجربه کرد.
بیندیشید و ثروتمند شوید زندگینامه زندگینامه ادم پولدارا زندگینامه افراد موفق
او می گوید: چون عاشق کارم بودم، از حداقل امکاناتی که داشتم استفاده می کردم و بیشترین باز خورد را می گرفتم. همه ی آرد شناسان می دانند آرد ستاره چه آرد مرغوبی است و نیاز به امکانات بالایی دارد اما من با مهارتی که در تولید آرد داشتم، با آسیاب چکشی آن را تولید می کردم. هر روز انگیزه ام برای انجام کارهای بزرگتر بیشتر و بیشتر می شد و همیشه به کارکنان کارخانه می گفتم که خواستن توانستن است!.
کم کم با افزایش مشتری ها و خریداران ، تکنولوژی که مد نظرشان بود را وارد کار کردند و تولید خود را از ۲۰۰ تن در روز به ۶۰۰ تن در روز رساندند. امروز کارخانه ی او یکی از کارخانه های تولید آرد با تکنولوژی روز دنیاست.محمد عصار زاده
او می گوید: تمام هدایایی که در این مسیر گرفته ام مانند لوح تقدیر ، تندیس و.. را با هیچ چیز در دنیا عوض نمی کنم. آن ها نشان دهنده ی سال ها تلاش من هستند و من را یاد خاطرات روزهای پر تلاش زندگی ام می اندازند.
زندگینامه میلیاردرها کسب درآمد
از اینکه عمرم را هدر نداده ام خوشحالم و از اینکه عمرم را برای مردم کشورم گذاشته ام خوشحال تر!
مجموعه سیلو های یک هزار تنی در اصفهان بزرگترین سیلوی بخش خصوصی کشور به نام گندم داران یکی از افتخارات این مرد برای کشورمان ایران است. آقای عصار زاده گان از بیست و چهار ساعت فقط سه ساعت آن را استراحت می کنند و بقیه ی ساعات روزشان به فعالیت مشغولند.
پیشنهاد آقای عصارزاده گان به جوانان و کسانی که جویای موفقیت اند:
همیشه در راه علم و دانش تلاش کنید و در کنار آن تا می توانید کار کنید تا بتوانید آینده ی خوبی را بسازید.